سوال مسابقه نود در شهر حیف نون اینا:
طرفدار چه تیمی هستید؟
۱) بله
۲) خیر
مریض: خانم دکتر! دارم از درد می میرم. منو بکش راحت بشم.
دکتر: من خودم کارم رو خوب بلدم، نیاز به تذکر شما نیست!
فرستنده: 09355449428
پدربزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو، امروز مدرسه رو پیچوندی، معلمت اومده دنبالت.
نوه: نه، شما باید قایم شی. چون من گفتم شما فوت کردین!
“سُسش سُسسا” چیست؟
رضایت یک اصفهانی اصیل از کیفیت سُس!
“چند مگس مگه؟” چیست؟
تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری!
حیف نون داشت بافتنی می بافت، هی باد ول می کرد. ازش پرسیدن چرا موقع بافتن این قدر باد ول می کنی؟ گفت: ننم گفته ۲ تا از زیر، ۲ تا از رو، یکی ول کن!
حیف نون به زنش می گه: امروز جون یک نفر رو نجات دادم! زنش می گه: چه طور؟ می گه: هزار تومان به یه فقیر دادم، داشت از خوشحالی می مرد، ازش گرفتم!
راز و نیاز حیف نون: خدایا! دقیقا داری با زندگی من چه کار می کنی؟ بگو، شاید بتونم کمکت کنم!
آقای دست و دلباز ازدواج می کنه، برای این که خرجش کمتر بشه تنها می ره ماه عسل!
حیف نون می ره خواستگاری، پدر دختره می پرسه: شغل ثابت دارى؟ می گه: کجای کاری؟ امام جمعه تهران بعد از سی سال هنوز موقته، تو از من شغل ثابت می خواهى؟
بچه: بابایی! ببین چه نقاشی خوشگلی کشیده ام!
بابا: آفرین عزیزم! چی کشیده ای؟
بچه: یه گاو که داره علف می خوره.
بابا: پس علف ها کجا هستند؟
بچه: گاوه خورده.
بابا: پس گاوه کو؟
بچه: خوب علفشو خورد، رفت دیگه!
یه دوست چینی داشتم، مریض شد. ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩتش رفتم ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ. کنار تختش وایسادم. دوست چینیم بهم ﮔﻔﺖ: "ﭼﻴﻨﮓ ﭼﻮﻧﮓ ﭼَﻦ ﭼﻮﻭﻭن…" ﺟوﻥ ﺩﺍﺩ بدبخت! ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ رفتم ﭼﻴﻦ. اون جا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم. اون مرد چینی بهم گفت: "ﭘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ برﺩﺍﺭ!"
هنگام هدیه دادن حیف نون به همسرش: عزیزم! خواستم برات گل بخرم، دیدم خودت گلی واست کود خریدم.
دانشمندان شهر حیف نون اینا کشف کردن خورشید، روزها بی جهت روشنه! در اصل باید شب ها که تاریکه روشن باشه!
رفیقم می خواد بره حج. بهش می گم سوغاتی برامون چی میاری؟ می گه اگه جریان ول کردن مغازه ها موقع نماز واقعیت داشته باشه، واسه همه تون همه چی میارم!
حیف نون زیر تابوت زنش داد می زد:
لا اله ایوالله / لا اله ایوالله ...
اعتراض مردان شهر حیف نون اینا: چرا زنان دکتر مامای دارند، ولی مردان دکتر بابای ندارند؟!
مناجات حیف نون:
خدایا! کودکی را به من دادی و بعد گرفتی.
جوانی را دادی و گرفتی.
چند ساله که به من زن داده ای.
خواستم یادآوری کنم.
ﺑﺎﺑﺎ: ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎن رو؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ: ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮن رو.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﻣﺎﻣﺎنت ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﺗﻮ ﻛﺠﺎ می ری؟
ﺑﭽﻪ: ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ یعنی ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎن رو ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ...
ﺑﭽﻪ: ﻧﻪ، ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﻣﺎﻣﺎنت ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﺗﻮ ﻛﺠﺎ می ری؟
ﺑﭽﻪ: ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ!
ﺑﺎﺑﺎ: ﭼﺮﺍ؟
ﺑﭽﻪ: ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩه اﻡ!
نظر یادتون نره